بسم الله
جلوه ی حق یا حسین در چهره ی زیبای توست
رهگشا بهر ظلالت طلعت سیمای توست
عاشقان بر تو نمایند اقتدا ای مقتدا
کعبه ی دلها بود آن مرقدی که جای توست
یک زمان لبهای ِ تو بر نهر علقم تشنه بود
اینک اما نهر علقم تشنه بر لبهای توست
سرزمینِ کربلایت قطعه ای از جنت است
مفتخر کون و مکان را ملک بی همتای توست
بر سر نیزه سرت مهمان الله الصمد
چون خدایت منتظر از ظهر عاشورای توست
بر سر آن نیزه ها راس علمدارت نبود
آن سر بشکسته در علقم سر سقای توست
آن دم مظلوم که ما گوئیم به هنگام دعا
این همان خون گلوی کودک والای توست
شرح غارت مشکل است گفتن کجا دیدن کجا
چونکه احوالات غارت محشر کبرای توست
آنچه از آن تو بودی دادی در راه خدا
این کرامت ها فقط در شان استثنای توست
عده ای مغضوب و ظالم قاتل خونِ خدا
نار دوزخ جایگاه دشمن رسوای توست
تا ظهور مهدییت داغ جوان داری به دل
این جوان پائین پایت یوسف زیبای توست
بهر غفاری امیری یا حسین نعم الامیر
نامه ی اعمال او محتاج یک امضای توست
اسکندر غفاری